وادی اول تفکر

ساخت وبلاگ

بعلت اینکه ما می خواهیم ساختاری را درست کنیم به عنوان ساختار درمان اعتیاد این وادی به ما می گوید با تفکر ساختار ها آغاز می شود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود

قبل از پرداختن به تفکر و اندیشه ببینیم ساختار چیست؟

هر چیزی در هستی می تواند یک ساختار باشد به عنوان مثال ساختمانی که الان درون آن قرار داریم ساختاری است که بر مبنای اندیشه یک مهندس ساخته شده است یا کنگره یک ساختار است که بر مبنای تفکر آقای دژاکام پایه گذاری شده است و یا هر مورد دیگری که به ذهن مان می آید پس می بینیم هر ساختاری را که بخواهیم بوجود آوریم نیازمند یک فکر و یا یک اندیشه است

خوب ببینیم تفکر چیست؟

تفکر یک حرکت ذهنی است که همراه با تصویر است و یا حرکتی است درونی که ترسیم کننده رفتارهای بیرونی ماست و هم می تواند مثبت و یا منفی باشد انسان به هر مسئله ای که زیاد فکر کند و بر روی آن زوم کند همان اتفاق هم برایش می افتد چون با فکر کردن به آن موضوع به آن انرژی می دهد حال مثبت و یا منفی فرقی نمی کند پس در ابتدا همان طوری که در وادی مطرح شد بایستی یاد بگیریم که به چه چیزی فکر کنیم و به چه چیز فکر نکنیم

معمولا در طول روز افکار بسیاری به سراغ ما می آیند که از بعضی از آنها زود گذر می کنیم و بعضی از آنها که معمولا افکار منفی هستند گیر می دهیم و اینجا است که دچار مشکل می شویم و باید با تمرین و تکرار این توان را پیدا کنیم که فکرمان را به چیزهای دیگری مشغول کنیم

و اما در تعریف دیگری که در جهان بینی شده است

تفکر حرکتی است برای رسیدن از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم یعنی تفکر منطقی است که مجهولی را برای ما روشن می کند و می توانیم بگوییم که تفکر خود یک مثلث کامل است

که مبداء و مقصد و هدف اضلاع آن را تشکیل می دهند پس از جهت اینکه تفکر هم مثبت است و هم منفی  در ابتدا بایستی تفکرات منفی خود را به مثبت تبدیل کنیم و به آرامی به آن جهت بدهیم تا به تعقل تبدیل شود و برای این کار نیاز مبرم به آگاهی و دانایی داریم

حالا که می گوییم یک مسافر بایستی تفکر کند باید تفاوت آن را با افکار بدانیم تا بهتر متوجه این موضوع بشویم همان طوری که فراگرفته ایم همه چیز طبق خواست و فرمان اتفاق می افتد

پس منشاء هر تفکر هم یک خواسته می باشد یعنی عامل هر فکری خواسته ماست پس اگر خواسته های متعددی داشته باشیم باعث به وجود آمدن افکار در درون ما می شود ولی زمانی که فقط یک خواسته وجود داشته باشد تفکر پدیدار می گرددپس تفکر فقط در یک جهت و افکار در جهت های مختلف می باشند

افکار حسی را در ما به وجود می آورند که باعث تخلیه انرژی ما می شوند ولی در تفکر ما از حس برای حل آن مجهول استفاده می کنیم و دارای انرژی لازم نیز هستیم

پس کسی که میخواهد سفر کند باید یک خواسته و آن هم خواسته ای فقط برای رهایی داشته باشد یعنی مسافر بایستی خواسته های نامعقول خود را صد درصد و یک سری از خواسته های معقول خودش را هم نیز برای زمان مناسب بگذارد تا بتواند در سفرش موفق باشد و از دست افکار رهایی پیدا کند وقتی این کار انجام شد مسافر با حرکت و عمل سالم در ادامه قطعا به معلوم و هدفش هم می رسد

ولی یک نکته ضروری است که باید بدانیم :

بعضی اوقات شخص از دست افکار رهایی پیدا کرده و تفکرش هم سالم و مثبت است ولی به نتیجه واقعی نمی رسد این زمانی است که ۱-نادانی ما  ۲-ناخالصیهای ما در تفکر ما انحراف به وجود آورده است و با تفکر سالم و انطباق سه نیروی القاء. احیاء و تحرک با مثلث درمانیمان بهترین نتیجه را می توانیم بگیریم و مسافری که بتواند از شر افکار منفی رهایی پیدا کند با تفکرات مثبت و نگاه مثبت و تصویر های خوب در بازسازی سیستم ایکس خود کمک شایانی کرده است

انسانی که درست تفکر کند هیچ چیز برایش کهنه نیست و می تواند جهان را فتح کند وسعت جهان هر انسانی به اندازه وسعت اندیشه اوست البته بستگی به نوع نگاه آنهم دارد

هر اندازه اندیشه انسان گسترده تر جهانش گسترده تر و هر اندازه اندیشه اش تنگتر و تاریکتر جهانش هم تنگ و تاریکتر

هر آنچه به سپهر اندیشه انسان در آید انسان آن را جهان خود میداند ولی اگر چیزی به سپهر اندیشه او وارد نشود آن متعلق به انسان نیست پس می توان گفت جهان رنگ اندیشه ماست

جهان ما سالها فقط و فقط مواد مخدر بود و بس

و چیزی به غیر از آن وارد اندیشه ما نمی شد و به همین جهت رنگ جهان ما چیزی نبود به جزء تخریب و سیاهی و ظلمت و...

و در مسیر زندگی خود گمراه شده بودیم حالا برای اینکه بتوانیم دوباره جهت را پیدا کنیم اولین قدم تفکر سالم است فکر ما منجمد شده بود بله فکر هم می تواند منجمد شود زمانی که آب سیلانش را از دست می دهد منجمد می شود و قالب پیدا می کند انسانی هم که در دنیای اعتیاد غوطه ور شده است فکرش منجمد است

و در یک قالب گیر کرده است همانند مگسی که در بطری گرفتار شده و نمی تواند از بطری خارج شود انسان منجمد شده هیچ چیزی را نمی فهمد و تا ابد در یخ زدگی و انجماد خود باقی می ماند همانند بسیاری از انسانها که با اعتیاد خود به دنیایی دیگر رفتندحال ببینیم برای باز کردن این یخ چه کاری باید انجام داد

آبی که یخ زده است را می توان با چکشی شکست و یا حرارت آبش کرد ولی انجماد فکری را با چه می شود شکست ؟

انسان بایستی در ابتدا کمی انعطاف پیدا کند یعنی در فکرش نرمش پیدا شود همانند مسافری که با ورود به کنگره کمی در قالب تفکر افیونی خود انعطاف ایجاد کرده

در ادامه باید بداند که راهی برای شکستن انجماد فکری وجود ندارد مگر با خود فکر و پناه بردن به عقل به همین دلیل اولین وادی ما تفکر می باشد تا بتوانیم تفکر افیونی را خرد کنیم و با رسیدن به تفکر سالم و با کسب آگاهی و دانایی بتوانیم به فرمان عقل نزدیکتر شویم تا انشاء الله گامی قوی برای رسیدن به وادی امنیت و آرامش تا رسیدن به محبت و عشق برداریم

وبلاگ لژیونی آقای مهران نیک سیر...
ما را در سایت وبلاگ لژیونی آقای مهران نیک سیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مسافر جواد سقادولتی c60-niksiiar بازدید : 445 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت: 2:52